الناز نفس مامان الناز نفس مامان ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

نفس مامان الناز

کوچیک بودیم................اما.......دلمون بزرگ بود

1392/9/3 16:55
نویسنده : مامان النازي
297 بازدید
اشتراک گذاری

 

خیلی خیلی یادش بخیر

 

.
یادش بخیر ؛ در به در دنبال یکی میگشتیم دفترامونو جلد کنه !!!
.

.
چه حس خوبی بود وقتی میرسیدیم به درسهای آخر کتاب …

.
.
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده که وقتی تنها یه گوشه حیاط مدرسه وایستادی ، یه نفر میومد و بهت میگفت : با من دوست میشی ؟؟؟
.
.
شما یادتون نمیاد ، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی ، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد …
.
.
شما یادتون نمیاد ، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم بعد عرق میکرد ، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند ، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت ، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده !
.
.
شما یادتون نمیاد ، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه …
احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم ، دلتون بسوزه !
.
.
شما یادتون نمیاد ، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !

یادش بخیر تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم ، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند ، اونکه وارد میشد هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد ، محکمتر رو میز میکوبیدیم …

یادش بخیر دبستان که بودیم هرچی میپرسیدن و میموندیم توش ، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !

یادش بخیر صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو …
.

یادش بخیر خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم …
.
.
یادتون میاد ؟؟؟
نوک مداد قرمزای سوسمار نشانو که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد …
.
.
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن …
.
.
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم ، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم

.
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من میفته …
.
.
خودکارهای چهاررنگی هم بود که باس دکمه‌ش رو فشار میدادی تا نوک دلخواهت بیاد بیرون ، اونوخت قرمزش صورتی بود و آبیش بنفش !
تفریح من این بود که تهش رو میکردم تو دهنم با دندون دکمه هاشو فشار می‌دادم ، بعد حواسم نبود دکمه ش فنریه و لبم میرفت لای دکمه ش !!!
.
.
یادمه یکی از پر استرس ترین لحظات دوران ابتدایی وقتی بود که دیکته تموم میشد و مبصر دفترا رو جم میکرد میذاشت رو میز معلم ؛ هی حواسمون به دفترمون بود ببینیم کی نوبت صحیح کردن دیکته ما میشه ، نوبتمون که میشد همش چشممون به خودکار معلم بود ببینیم غلط داریم یا نه … قلبمونم تند تند میزد !!!
.
.
شما یادتون نمیاد اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم !
.
.
شما یادتون نمیاد اون روزهایی که هوا برفی و بارونی بود ناظم مدرسه میگف امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس !
.
.
یادمه همیشه واسه اینکه زود برم تو کوچه بازی کنم ، مشقامو چند خط در میون رد میکردم تا زودتر تموم شه …
.
.
.
یادش بخیر یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که :
تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام !
بعد معلم می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو …
بد حالمون رو میگرفت

یادش بخیر حس بعد از آخرین امتحان سال و شروع تابستون و یادش بخیر عصر ۳۱ شهریور و همه خاطره هایی که جلوی چشامون بود …

یاددددددددددددددددددددش بخخخخخخخخخییییییییییییییرررررررررر...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان پرهام
3 آذر 92 23:18
خیلی خیلی خیلی جالب بود عزیزم واقعا یاااااااااااااااادش بخیر
مامان مهدی کوچولو
3 آذر 92 23:24
واقعا یادش بخیر چه روزهای خوبی داشتیم چه روزهای قشنگی بودن حیف که قدرشونو ندونستیم ممنون که مارو بردی به روزهای خوب گذشته [گل
مامان النازي
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم
شبنم
4 آذر 92 16:23
آخییییی یاادششش بخیرررر چه دورانی داشتیم !!! خیلی مرسیییی
مامان آوا
4 آذر 92 17:58
دلم گرفت خوندم تمامش یاد وخاطره وزهای دبستان منم بود اولین روز دستان باز گرد شادی آن روزهایم بازگرد
مامان آوا
4 آذر 92 18:00
یادت میاد که مسابقه بخور بخور پفک میزاشتیم ما اونقد پفک تو حلقمون میریختیم تا خفه میشدیم
مامان النازي
پاسخ
اره یادش به خیر
مامان ریحان
5 آذر 92 18:41
سلام خانوم با این مطلبت منو امشب به کجاها که نبردیییییییییییی دبستان راهنمایی دبیرستان و .... بچه های قدیم مرسی از یاد آوریت خیلی خوب بود
مامان النازي
پاسخ
عاشقتم
فاطمه(مامان متین)
19 آذر 92 13:35
ممنون از اینکه این مطلب گذاشتی موقع خوندنش حس خوبی به ادم میده