بدون عنوان
سلام عزيز دلم بالاخره تونستم عكساتو ابلود كنم البته با كمك مامان جون رادين فسقلي خيلي از كمكش ممنونم بالاخره يكي جواب منو داد اما الناز از بد شانسي من تا اومديم يكم با هم جت كنيم حجم اينترنت خونه تموم شد و من مجبورم بازم با موبايل بيام تو اينترنت اما اميدوارم كه مامان رادين جون اين متنو بخونه واقعا ازش ممنونم بدون كمك اون نمي تونستم مامان رادين شما يه دوست خيلي خوبي ايشالا اينترنت كه شارز كردم بازم با هم صحبت مي كنيم الناز عزيزم امروز يه خطر خيلي بزركً از بيخ كًوشمون رد شد اونم اين بود كه شما رفته بودي روي تخت و داشتي با بابا مهدي بازي مي كردي كه بابا تا اومد شما رو بخوره شما فرار كردي و واي سرت خورد به لبه تخت خودت من كه مردم اونقد خودمو زدم...
نویسنده :
مامان النازي
0:56