شعرای الناز
سلام دختر عزیزتر از جونم ببخشید اگه یکم دیر شد به خاطر این بود که خونه مامان مهری بودیم و منم فقط با موبایل می تونستم بیام تو وبت که شما موبایل مامان و خراب کردی جریانم از این قرار بود که مامان گوشی . از دست شما قایم می کردم و گذاشته بودم زو اپن که شما مثلا نبینی از اونجا که شما ماشالاه قدت بلنده گوشی دیدی رفتی که برشداری که اون ظرف بزرگ میوه خوری مامان مهری انداختی پایین و گوشی منم با اون اومد پایین و ال سی دیش سوخت البته فدای سرت چون اگر اون ظرف می افتاد رو سرت من الان بدبخت شده بودم در هر حال خطر از بیخ گوشمون گذشت و این بود که یکم غیبت داشتم الانم اومدیم خونه خودمون اخه امشب بابا مهدی می یاد هورااااااااااااااااااااااااااااااااتو این مدت خیلی شیرینتر شدی چنتا هم شعر یاد گرفتی البته با کمک و کمی تقلب
جوجه جوجه طلایی
یه توپ دارم قلقلیه
کوچولویم کوچولو
البته کتاب شعرایی که برات هر شب می خونم و بعضی جاهاشو حفظی و با من همراهی می کنی عاشقتم عزیزم امیدوارم همیشه خوشحال باشی و خدا پشت و پناهت باشه