اینروزای ما ..........
پریروزم دیدم بابایی بالاخره راضی و شد برام تردمیل خرید در جریان لاغر شدن چون دیگه هوا سرد بود و من دیگه نمی تونستم از خونه برم بیرون بابایی برام خرید وقتی اومده بودن برای نصبش شما هر کاری دلت خواست کردی و کلی منو حرص دادی بد از این که رفتن جعبشو گذاشته بودی رو میز و سر می خوردی و منم که خندم گرفته بود می گفتی میخوای سر بخورم تو بخندی بدم که بابا اومده رفتی دم در می گی بابا مرسی برام سرسره خریدی الهی من فدای اون سادگیت بشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی